در یکی از سخنان سردبیر گذشته، به نقل از دانیل لوزیک، در تعریف اجتماعی شدن یک مسئله (که در اینجا البته مسئله محیطزیست است)، چهار شرط به قرار زیر شمرده شد: 1. دارای شرایط منفی باشد (برای مردم زحمت ایجاد کند، مسائلی مانند خشونت، آلودگیها، سرطانها)، 2. پدیدهای جدی، شایع و گسترده باشد (به عبارتی در کنار منفی بودن، تعداد بسیاری از افراد را درگیر کند، مانند بیکاری اکثر فارغالتحصیلان رشتههای محیطزیست، منابع طبیعی و کشاورزی)، 3. امید خوشبینانه به ارایه راهحل برای آن وجود داشته باشد، و 4. امکان تغییر منطقی آن وجود داشته باشد (بحث هزینه- فایده تغییر و اجرای راهحلها، منطقی باشند).
در این سخن بیان میشود که متاسفانه بسیاری از مسائل محیطزیستی نظیر ریزگردها، افت سطح آبهای زیرزمینی و کاهش آبهای سطحی و مهاجرت ناشی از آن، آلودگی آبها، خاک، هوا و منظر و آلودگی صوتی هم اکنون در بسیاری از مکانهای زیست ایرانیان دارای دو شرط اول شدهاند. از اینرو، هم اکنون لازم است متخصصان محیطزیست پاپیش گذاشته و با ارایه راهحلهای منطقی و علمی امید را به جامعه بازگردانند و حساسیت مردم را به رصد این مشکلات و مشاهده تغییرات مثبت و منفی آنها بالاتر برند. از دیگر شروط موفقیت براساس الگوی فوق، مسئله هزینه فایده و امکان تغییر منطقی است. امروزه خوشبختانه متخصصان محیطزیست با دانش اقتصاد محیطزیست میتوانند در این خصوص ایفای نقش کنند. البته، داشتن نگاه درازمدت پیش شرط موفقیت در این راه است، چرا که در نمونههای بسیاری طبیعت به ما آموخته است که در برابر فشارها و تغییرات در درازمدت پاسخ مثبت یا منفی نشان میدهد. از اینرو، باید هم زمان به ترویج نگاه بلندمدت نگری و سودهای دراز مدت به جای لحظهای زیستن و نگاه کوتاه مدت پرداخت. نقش سازمانهای مردم نهاد، صدا و سیما و متخصصان و علاقمندان به محیطزیست در ترویج این جهانبینی بسیار پررنگ خواهد بود. از سوی دیگر باید توجه داشت که متخصصان محیطزیست در خصوص تغییرات پیشنهادی باید بسیار باشهامت باشند. به عبارت دیگر، متخصصان محیطزیست باید دارای این صفات باشند: کنشگر آیندهساز یا تعاملگرا، قانع نبودن به وضعیت گذشته، حال یا آینده امور، بلکه طراحی آینده مطلوب و سپس سرمایهگذاری بر روی راههای ایجاد آن. اگر این ویژگیها در متخصصان و فعالان محیطزیست وجود نداشته باشد و یا کم رنگ باشد، به راحتی میتوان آینده نامطلوبی برای محیطزیست تصور نمود. با اقتباس از پوپر در کتاب «زندگی سراسر حل مسئله است»، باید توجه داشته باشیم که پیشرفت یک قانون طبیعی نیست، یعنی این که پیشرفتهایی که توسط یک نسل به دست آمده ممکن است توسط نسل دیگر بر باد رود. در اینجاست که شهامت و اصرار بر اصول علمی جایگاه خود را مییابد. چه بسا پیشنهادهای متخصصان محیطزیست و رشتههای مرتبط با طبیعت شامل رها کردن یک روستا، تغییر مکان یک سد، بلا استفاده نمودن یک جاده، متوقف کردن فعالیتهای کشاورزی در یک دشت بزرگ و یا کشت محصولاتی دیگر باشد که با عادات کنونی مردم و نظرات مسولان اجرایی در تضاد است. متخصصان محیطزیست در این جا نقش دیدهبانهایی را دارند که از حساسیت زیادی نسبت به وقوع انواع مشکلات برخوردارند و از اینرو، باید بدون نگرانی و البته به شکل منضبط و موثر این آگاهیها را منتقل کنند. دانش کنونی نشان میدهد دست برداشتن از برخی فعالیتهای مضر کنونی از نظر سود به هزینه در دراز مدت به سود انسان و طبیعت خواهد بود.